سفارش تبلیغ
صبا ویژن

shadi19_shadi19


ساعت 9:56 صبح چهارشنبه 87/11/16

آمدی چه زیبا ...........گفتم دوستت دارم " چه صادقانه ......پذیرفتی " چه فریببانه .
آغوشم برایت باز شد : چه ابلهانه ........ با تو خوش بودم " چه کودکانه ...
همه چیزم شدی " چه زود .... به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی " چه ناجوان مردانه .........
نیازمندت شدم چه حقیرانه .......... واژه ی قریب خداحافظ به میان آمد " چه بی رحمانه ..
و من سوختم " چه عاشقانه ....
ولی هنوزم ............ دوستت دارم غریبه

 

الها!!!
وقتی باور بودن در ذهن خسته ام جایی برای بودن ندارد ؛ وقتی گناه مثل ریسمانی گردن آویز روح پاک و انسانی ام شده است ؛ زندگی مثل بن بستی همه ی هستی ام را در یک لحظه به نیستی می رساند.
چشمان اشک آلودم را می گشایم مؤذن اذان می گوید و خورشید در پس شهر به امید سپیده است. با خود می گویم : او مرا می خواند؛ به رسم بندگی آب را در سیاهی جسم و روحم محو می کنم و به سوی تو می آیم....
احساس زندگی در وجودم زنده می شود و با امید به سویت پر میگشایم. ستایشت می کنم ، به رکوع می روم –در مقابل این همه عظمت گل های بنفشه ی کنار باغچه هم رکوع می کنند. سر به سجده که می گذارم حس قبلی دوباره در درونم زنده می شود و آرامش وجودم را فرا میگیرد......

یاحق


_________________


¤ نویسنده: شادی

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
2
:: کل بازدیدها ::
952

:: درباره من ::

shadi19_shadi19

شادی
سلام من به دنبال یک دوست خوب و مهربون هستم دوستی که بتونم به اون اعتماد کنم، با هاش دردودل کنم، تنهاییمو پر کنم. هدف من یک دوستی ساده و سالمه

:: لینک به وبلاگ ::

shadi19_shadi19

:: اوقات شرعی ::

:: خبرنامه وبلاگ ::